این مطلبو دارم برای شمایی می نویسم که خودتون طراح سایتید. وقتش رسیده که طراحی هاتونو به اشتراک بذارید.
وقتی بیست و چند ساله بودم فکر می کردم طراحی هام حرف می زنن. یه طراحی خوب از یه کیلومتری مشخصه. حالا شایدم یکم زیادی گفتم.
به عنوان یه طراح سایت باید درباره مشکلات سایتی که دارید طراحی می کنید صحبت کنید و کارتونو توضیح بدید. اوایلش شاید کلمات کوتاهی بگید و ندونید دقیقا چی بگید. اما نگران نباشید. دارکوب بهتون یاد میده.
بارزترین فرم طراحی، طراحی فونت ها و عکس هاست. اما بهترین فرم طراحی اینه که اول محدودیت های دنیای واقعی رو حل کنید. کسایی که می خوان یه دوره یک جلسه ای طراحی سایت ببینن، هر کدوم نظرات و اهداف و اولویت های متفاوتی دارن. یه طراح حرفه ای میدونه چطور دوره ای طراحی کنه که خواسته های همه این افراد رو پوشش بده. البته منظورم این نیست که یه راه حل فری-سایز هست که به همه می خوره، اما اجازه بدید چند نکته رو بگم:
یه کم برنامه ریزی می تونه کلی مفید باشه
برای اینکه بترکونید باید وقت بذارید. اول تیتر قسمت های مختلف کارتونو بنویسید. باید کارتونو سازماندهی کنید. متن ننویسید. چون متن باعث می شه حضار به حرفاتون توجه نکنن و اینطوری شما اعتماد به نفستونو از دست می دید. برای اینکه اعتماد به نفس بگیرید و بهتر صحبت هاتونو سازماندهی کنید، افکارتونو روی کاغذ بنویسید و تو ذهنتون بگید (یا حتی بلند). اگه بتونید به یکی از دوستاتون یا همکاراتونو بگید نقش شرکت کننده هارو بازی کنه و شما باهاش تمرین کنید که دیگه خیلی خوب میشه.
تا اینجای کار نصف راهو رفتید. حالا باید ببینید قراره چه کسایی تو دوره شرکت کنن و چند تا سوال طرح کنید که ازشون بپرسید. مثلا استفاده از تاریخ های کوچک تر برای سایت ها فقط در صورتی مفیده که مشتری بطور دوره ای پست ارسال می کنه. پس می تونید بپرسید: شما سایتتونو ماهانه آپدیت می کردید؟ اینطوری شما به تاریخ اشاره ای نکردید و بجاش تیتر صحبت هاتونو مطرح کردید. به علاوه وقتی مخاطب هم تو بحث شرکت می کنه و شما به حرفاش گوش میدید، خواسته های اونهارو هم تو طراحی دخالت میدید.
درگیر جزئیات نشید
یه قدم برید عقب و نمای کلی رو ببینید. حتما برای طراحی هزار تا نقشه دارید، اما فقط مهم هاشو جدا کنید و اون برنامه هایی که برای قسمت های قابل مشاهده سایت دارید بذارید فعلا بمونه. چون اگه مشتری مثلا از جای لوگو خوشش نیاد خب بهتون میگه.
لازم نیست دونه دونه موارد رو به طور کامل برای شرکت کننده ها توضیح بدید. بذارید حوزه هایی که بیشتر براشون مهمه بدرخشن.
یه طرح دارید که باعث شده استاد بداخلاقتون قدیمی تون بهتون افتخار کنه؟ و حتما میخواید این طرح رو به عنوان نمونه نشون بدید؟ خب به نظر من این راهش نیست. ببینید چجور طرحی با این شرایط مخاطبتون بهتره.
همونطور که مادرتون می گفت مؤدب و راست گو باشید
یه تعادلی بین احترام به نظرات شرکت کننده ها و جذب احترامشون به وجود بیارید. این قسمت احتیاج به تمرین داره و احتمالا چند تایی سوتی بدید تا بالاخره یاد بگیرید. مشتری ها برای نظر شما پول میده، پس راحت نظر بدید.
اگه چیزی بود که شما همون لحظه فهمیدید برای مشتریتون مناسب نیست دلیلشم آماده کنید که بگید. اینکه فقط مثل تیتر خبری بگید "به نظرم این ایده افتضاحیه" فایده ای نداره. با دلیل صحبت کنید. می تونید یه راه حل جایگزین هم ارائه بدید ولی الزامی نیست. یه جایی هم برای راه هایی که بعدا به ذهنتون میرسه بذارید، شاید بخواید تو ویرایش بعدی یه روش ابتکاری دیگه به کار ببرید.
هرچی زودتر بتونید با توضیحاتتون مشتری رو قانع کنید که چرا یه مسئله می تونه مشکل ساز بشه، زودتر می تونید به راه حل ها فکر کنید. امکان نداره بتونید جواب همه سوال ها رو بدونید، اما اگه جواب غلط بدید، سیستم تصمیم گیری مشتری رو از پایه خراب می کنید و اگه حرفتونو فردا یا هفته دیگه اصلاح کنید کلی از برنامه ریزی هاشونو بهم می ریزید.
دقیق تر گوش کنید
وقتی مشتری داره روی کارتون نظر میده دقیق گوش کنید. درسته که شما طراحی بلدید، اما اونا شرکت، مخاطب و کار خودشونو بهتر از شما بلدن. اگه از دید اونا نگاه کنید بهتر طراحی می کنید. وقتی دارن صحبت می کنن نوت برداری کنید. این نوشته ها تو جلسه های بعدی به درد می خورن.
آرایش جنگیتونو انتخاب کنید
شاید با خودتون فکر کنید استراتژی نظامی چه ربطی می تونه به طراحی وب داشته باشه!
اجازه بدید با مثال توضیح بدم. تو جنگ وقتی سربازها پخش شده باشن احتمال شکستشون بیشتر میشه. شما هم اگه تمرکزتونو تقسیم کنید و انعطاف پذیر نباشید احتمال موفقیتتونو میارید پایین.
تو طراحیتون چیزی هست که بهش تعلق خاطر داشته باشید؟ به نظرتون ارزششو داره؟ اگه داره، براش بجنگید. با یه توضیح منطقی و تحقیق و مقاله و آمار ازش دفاع کنید. حالا شاید برعکس، تو طراحی چیزی باشه که شما بهش احساس خاصی نداشته باشید. خب ولش کنید. مشتری معمولا با انتخاب شما راه میاد.
اینطوری بهش فکر کنید: تازه کارها در برابر مشتری گیج میشن، اما حرفه ای ها به مشتری آموزش میدن.
موفق باشید