معمولا چقدر پیش میاد که بخاطر چیزایی که روی یه نمودار یا جدول نوشته بخواهید کیکی رو بخرید؟ احتمالا خیلی کم. آخرین باری که به پیشنهاد یکی از دوستها یا همکارهاتون رفتید به یه رستورانی کی بود؟ نباید خیلی دور باشه. حتما متوجه نکته شدید. مشتری ها با داستانهایی که از مشتری ها و شرکت های دیگه میشنون بیشتر به خرید راغب میشن تا یه مشت اطلاعات و حقایق. مشتری ها میخوان شرکتی رو که دارن از خدماتش استفاده می کنن بشناسن و درک کنن. این سطح از نزدیکی با اعداد و نمودار به دست نمیاد. بذارید اینطوری بگم: حقایق فقط حرف میزنن، اما داستان ها میتونن بفروشن.
تو این مقاله میخوام براتون 3 تا داستان پیشنهاد کنم که حتما روی سایتتون بذارید تا اعتبار شرکتتونو افزایش بدید:
- قصه مشتری هاتون: این قصه خیلی اثر داره. حرفایی که از دیگران آدم بشنوه، چون از طرف یه مشتری به یه مشتری دیگست حتی از فروش هم فراتر میره و خودِ شرکت رو به اوج میرسونه. نظرات خریدارها و رضایتنامه هاشون حتما باید روی سایتتون باشن.
- قصه شرکت خودتون: 500 تا شرکتی که ثبت شدند، همینطوری شانسی سبز نشدند، بالاخره از یه جایی اومدن. یکم به حافظتون فشار بیارید، چی شد که تصمیم گرفتید شرکت بزنید؟ مشتری هاتونو دعوت کنید که داستانتونو بشنون.
- قصه شخصی خودتون: قلبتونو با خواننده هاتون قسمت کنید. خواننده ها میخوان شما رو به عنوان یه آدم بهتر بشناسن و درک کنن. اینطوری ارتباط عمیقتری با شما برقرار می کنن و متعاقبا به خرید بیشتر متمایل میشن.
یادتون باشه که تجارت فقط اعداد و ارقام نیست. روابط هم هست و روابط معمولا با تعریف کردن داستان ها بیشتر تقویت میشن.
اگه میخواهید مطالب بیشتری درباره داستان گویی در سایت بخونید میتونید به مطالب قبلی دارکوب سر بزنید.